باستانشناسان یا انسانشناسان میتوانند جنسیت فردی را که هزاران سال پیش زندگی میکرده با دقت ۹۵ درصد پیشبینی کنند. اما چگونه؟
مجله اینترنتی باستان شناس :وقتی باستانشناسان بقایای انسانهای باستانی را پیدا میکنند، معمولاً با نگاه به استخوانها سعی میکنند تشخیص دهند که فرد مرد بوده یا زن. اما بسیاری از کارشناسان اکنون بر این تمرکز دارند که از تجربیات انسانهای باستانی، فراتر از دوگانگی زن/مرد، چه چیزهایی میتوان آموخت.
بنابراین باستانشناسان چگونه جنسیت یک اسکلت را تشخیص میدهند و تکنیکهایی که استفاده میکنند چقدر دقیق هستند؟
شان تالمن، انسانشناس زیستی در دانشگاه بوستون، میگوید: «بهطورکلی، ما به دنبال تفاوت در شکل و اندازه بین دو جنس هستیم، اما هیچ روشی ۱۰۰ درصد دقیق نیست.»
کالی بست، انسانشناس زیستی از دانشگاه وسترن کارولینا، میگوید: «بهطور متوسط، مردها حدود ۱۵ درصد بزرگتر از زن ها هستند.» اما متغیرهای زیادی وجود دارند که بر اندازه بدن تأثیر میگذارند – مانند تغذیه، ژنتیک، بیماریها و محیط. بنابراین، حتی بین افراد با جنسیت یکسان نیز میتواند تفاوتهای زیادی وجود داشته باشد.
بیشتر تکنیکهای مبتنی بر اندازهگیری فرض میکنند که مردان بزرگتر و بلندتر از زنان هستند و تخمینهای جنسیتی بر اساس این اندازهگیریها معمولاً ۸۰ تا ۹۰ درصد دقیق هستند. با این حال، اگر لگن اسکلت به خوبی حفظ شده باشد، بررسی تنها برخی از ویژگیهای آن روش دقیقتری نسبت به تکیه بر اندازهگیری استخوان پا است.
روش اصلی تخمین جنسیت فرد از روی لگن، روش فنیس است که به نام انسانشناسی که این روش را در دهه ۱۹۶۰ پیشنهاد داد، نامگذاری شده است. تفاوت در شکل استخوان شرمگاهی در جلوی لگن به جنسیت فرد مربوط میشود – برای مثال، استخوان شرمگاهی بلندتر معمولاً در مردان دیده میشود، در حالی که معمولاً در زنان استخوان شرمگاهی پهنتر است. با این روش، یک باستانشناس آموزشدیده میتواند جنسیت اسکلت را با دقت حدود ۹۵ درصد پیشبینی کند.
تجزیه و تحلیل DNA باستانی نیز روشی نسبتاً دقیق برای تخمین جنسیت کروموزومی است؛ در این روش، دانشمندان گونهی وابسته به جنسیت یک ژن مرتبط با تولید مینای دندان را شناسایی میکنند. این تکنیک حتی در اسکلتهای باستانی نیز تا ۹۹ درصد دقت ارائه میدهد. با این حال، از آنجا که DNA با گذشت زمان رو به زوال میرود، این تجزیه و تحلیل را نمیتوان روی هر اسکلتی انجام داد.
با وجود این میزان دقت بالا، بسیاری از باستانشناسان معتقدند که تخمین زن یا مرد بودن یک فرد صرفاً بر اساس استخوانها میتواند جنبههای دیگری از جنسیت بیولوژیکی را نادیده بگیرد. (جنسیت بیولوژیکی نتیجه تعامل بین کروموزومها، هورمونها، غدد جنسی و سلولهای تولید مثل است. در مقابل، جنسیت اجتماعی یک ساختار فرهنگی است که توسط هویت، نقش اجتماعی و فشارهای فرد شکل میگیرد.)
داناوان آدامز، انسانشناس زیستی از دانشگاه فلوریدای مرکزی، میگوید: «جنسیت دوگانه نیست، اما میتواند دووجهی باشد». در این زمینه، «دووجهی» به این معنی است که اگر جنسیت را روی یک نمودار نشان دهیم، دو قله وجود خواهد داشت که مردان در یک انتها و زنان در انتهای دیگر آن قرار دارند؛ اما نشان میدهد که بین این دو گروه همپوشانی وجود خواهد داشت. این بخش میانی نمایانگر افرادی است که به عنوان بیناجنسی (دوجنسیتی) شناخته میشوند.

ویرجینیا استابروک، انسانشناس زیستی از دانشگاه مریلند، میگوید: «حدود ۱.۷ درصد از جمعیت به نوعی بیناجنسی هستند». این میزان تقریباً معادل ۱ نفر از هر ۵۰ نفر است.
یکی از نمونههایی که استابروک بررسی کرد متعلق به ژنرال کازیمیر پولاسکی، قهرمان انقلاب آمریکا بود که در سال ۱۷۷۹ در نبرد جان باخت. اسکلت او ویژگیهای رشد استخوانی معمول زنان را نشان میداد، اما سوابق تاریخی تأیید میکنند که پولاسکی در طول زندگی خود را مرد میدانست. استابروک میگوید، یک توضیح میتواند CAH باشد – زیرا افراد زن مبتلا به CAH که از نظر کروموزومی زن هستند، ممکن است با اندام تناسلی مردانهتر متولد شوند، موهای صورت در آنها رشد کند و تولید آندروژن در آنها افزایش یابد.
به گفتهی استابروک، این نمونه از یک «ژنرال بیناجنسی» غیرمعمول است، زیرا «ما اغلب وقتی در باستانشناسی با اسکلتها مواجه میشویم، نمیدانیم متعلق به چه کسانی هستند.»
درک اینکه یک فرد باستانی چه کسی بوده است، نه تنها به دلیل محدودیتهای تخمین جنسیت استخوانشناسی، بلکه به دلیل متغیر جنسیت نیز میتواند با مشکل مواجه شود.
بسیاری از جنبههای هویت یک فرد – از اینکه طرفدار کدام تیم ورزشی است گرفته تا جنسیتی که انتخاب میکند – چیزی نیست که با آن متولد شده باشد. آدامز میگوید: «شما باید هویت خود را در طول زندگیتان به نمایش بگذارید.» رفتارهایی که معمولاً با جنسیت مرتبط هستند، مانند استفاده از تیر و کمان یا زانو زدن برای آسیاب کردن غلات، میتوانند ردی از خود بر روی یک اسکلت باستانی به جا بگذارند. این میتواند مسائل را پیچیدهتر کند، به خصوص به دلیل درک ناقص ما از فرهنگهای گذشته.
پیچیدگیِ جنس و جنسیتِ بیولوژیکی به این معنی است که تفاسیر باستانشناسان گاهی اوقات ناقص است.
برای مثال، در پمپئی، تجزیه و تحلیل DNA نشان داد که دو اسکلت که زمانی تصور میشد متعلق به یک مادر و فرزند بیولوژیکیاش هستند، در واقع یک مرد و یک فرزند غیرمرتبط بودهاند. در سال ۲۰۱۹، مشخص شد که یک قبر وایکینگ پر از سلاح، از نظر کروموزومی متعلق به زن است، نه مرد.
اگرچه تجزیه و تحلیل DNA میتواند دقت تعیین جنسیت کروموزومی را به میزان قابل توجهی بهبود بخشد، اما این بدان معنا نیست که باستان شناسان مشکل تعیین جنسیت از بقایای انسانهای باستانی را به طور کامل حل کردهاند.
تالمن میگوید: «واقعاً سخت است که خودمان را از این دوگانه جدا کنیم، اما همپوشانی زیادی بین مردان و زنان وجود دارد.»
استابروک موافق است: «هر زمان که سعی میکنیم مرز مشخص و دقیقی بین جنسیت بیولوژیکی ترسیم کنیم، افرادی هستند که خارج از این مرزها قرار میگیرند.»
مشکل دیگر این است که اطلاعات مربوط به شرایط بیناجنسی هنوز ناقص است؛ زیرا تحقیقات زیادی در مورد این موضوع انجام نشده است – با وجود اینکه این بیماری میتواند از هر ۵۰ نفر، ۱ نفر را تحت تأثیر قرار دهد.
تالمن میگوید: «مطالعات آینده به شدت تحت تأثیر میزان بودجه دولتی موجود برای انجام این نوع تحقیقات قرار خواهد گرفت.» «و این میتواند بینشهای ظریفی را که برای تفسیر رفتار و زیستشناسی از بقایای اسکلتی و مکانهای باستانشناسی نیاز داریم، محدود کند.»
بست میگوید پیشرفتهای علمی، تعیین برخی از جنبههای جنسیت از روی اسکلتهای باستانی را آسانتر کرده است. اما تشخیص هویت یک فرد تنها با نگاه کردن به اسکلت او «در واقع بسیار پیچیدهتر از آن چیزی است که فکر میکردیم.»
arkeofili.com
اسکلت باستان شناس
لینک کپی شد