از دیرگاه که انسان [ناخودآگاه] شروع به ساختن و پرورش دنیایِ اساطیری کرد، درخت یکی از بن مایه های مهم و اصلی در داستانهای اساطیری شد.
درختها به دلیل شرایط زیستی و تأثیر در زندگی اولیه ( سرپناهِ امن ، تأمین غذا ، چوب و هیزم و…)
و ساختار فیزیکی و زیستیاش
( دارا بودن ریشه ، تنه، شاخه که نماد جهانِ زیرین، زمین ، و آسمان(جهان فراز) شد / چرخه برگریزی و رشد دوباره که نماد زندگی دوباره شد / عمر طولانی که نماد جاودانگی شد / یا حتی زیبایی و شکوه ظاهری)
در ناخودآگاه جمعی بشر به عنوان نماد حیات، جاودانگی، پیوند زمین و آسمان، آگاهی جای گرفت و به عنوان یک عنصر مقدس و الهی معرفی شد.
درخت یکی از کهنترین عناصر فرهنگ اساطیری است و کمتر تمدن و آیینی را پیدا میکنیم که در آن نقش مهمی نداشته باشد.
در اینجا ما قصد داریم تا به حد کوشش ، چند درخت ارزشمند دنیای اساطیری ایران رو معرفی کنیم.
آنچه در این مقاله می خوانید
- ۱-درخت سرو
- ۲- دو درخت زرتشت
- ۳ـبس تخمه یا ویسپوبیش
- ۴- درخت گز
- ۵- گاوکرن
۱-درخت سرو

از نظر ایرانیان درخت سرو از اهمیت زیادی برخوردار بوده و به درخت زندگی در میان مردم مشهور بوده است.
این درخت به سبب مقاومت در شرایط بد آبوهوایی و همیشهسبزبودن، در هنر و ادبیات ایران نمادی از زندگی، سرخوشی، استقامت و آزادگی است.
سرو یا کاج، ویژهی خورشید است ولی در برخی موارد آن را وابسته به ماه میدانند. سرو، درخت همیشه سبز و با طراوت و از درختان مقدس در آیین زرتشت بوده و مانند دیگر درختانِ همیشه بهار، نماد جاودانگی، زندگی طولانی و حیات پس از مرگ است.
بر اساس روایات، زرتشت این درخت را از بهشت آورده است. پساز آن که اورمزد اسرار دین را به زرتشت آشکار میکند، او پیامبریِ دین مزدیسنا و رسالت خود را اعلام میدارد و رهسپار دربار گشتاسب میشود. سپس او را به دین اورمزد فرامیخواند و با بیستویک نسک اوستا، سرو همیشه سبز و آتیش همیشه روشن، دین خود را به گشتاسب عرضه میدارد.
در سنت مزیستان هست که زرتشت دو شاخه سرو از بهشت آورد و با خویش یکی را در ده کشمر(کاشمر) و دیگری را در ده فریومد کاشت.
۲- دو درخت زرتشت

درخت کاشمر: درخت سروی که زرتشت از بهشت آورد و در کاشمر کاشت. این نهال بهشتی که سرشتی مینوی دارد، تا آنجا تناور شد که بنا بر روایات، در سایهی آن بیش از ده هزار گوسفند آرام مییافتند، و وقتی گوسفند و آدمی نبودند، حیوانات وحشی و درنده در سایهی آن میآسودند. مرغان بیشماری نیز بر شاخههای آن ماوا داشتند.
در شاهنامه نیز از این درخت مقدس و داستان زرتشت و گشتاسب سخن رفته.
یکی سرو آزاده بود از بهشت /به پیش در آذر آن را بکشت
نبشتی بر زاد سرو سهی / که پذرفت گشتاسپ دین بهی
در شاهنامه میخوانیم که این درخت بر در آتشکده ( آذر برزینمهر ) کاشته شد و گشتاسپ، گرداگرد این سرو، تالار عظیمی بنا کرد. همچنین بر هر برگ این درخت نام گشتاسب نقش بسته بود.
سرنوشت و بریده شدن این درخت توسط خلیفه عباسی روایتهای زیادی دارد.
شهرت این درخت به متوکل خلیفه عباسی رسید. خلیفه دستور داد آن درخت را قطع کنند و برای آن بیاوردند. پیشنهاد مردم آن شهر که پنجاه هزار دینار برای قطع نکردن آن درخت بود مورد قبول واقع نشد. سرو را قطع کرده و در حالی که مردم در حال عزاداری برای آن بودند ، برای خلیفه به بغداد بردند. یک روز قبل از رسیدن درخت به بغداد، متوکل به قتل رسید و آن درخت را ندید.
سرو کاشمر از لحاظ تنومندی و عظمت بیمانند بود و مردم آن را اعجاز زرتشت میدانستند و از اطراف و اکناف به زیارت آن میآمدند.
درخت فریومد: دومین سروی که زرتشت به دست خود کاشت درخت فریومد بود. خاصیت سرو فرویمد آن بود که هر پادشاه که چشمش به آن می افتاد ، در آن سال نکبت میرسید. سرانجام ینتالنگین خوارزمشاه بفرمود تا آن سرو هزار و ششصد و نود و یک ساله را بسوزانند.
۳ـبس تخمه یا ویسپوبیش

این درخت در دریای فراخکرت قرار دارد و آشیانهٔ سیمرغ بر آن است. نام ویسپوبیش در پارسی میانه به معنای «درمان همهٔ دردها» است و در کتاب اوستا آمده که همهٔ داروهای درمانبخش و همچنین تخم همهٔ گیاهان بر ویسپوبیش نهاده شدهاست. از این رو نام دیگر این درخت، در پارسی میانه، «ون جد بیش وستخمگ» به معنی «اندوهزدای بسیارتخمه» است. واژهٔ ویسپوبیش به معنی ویسپو (همه)+ بیش (درد) است.
در مینوی خرد آمده که هرگاه سیمرغ از ویسپوبیش برخیزد هزار شاخه از آن درخت برویَد و چون بنشیند هزار شاخه از آن بشکند و تخم آن پراکنده شود. در بندهشن آمده که تخمهای موجود بر فراز ویسپوبیش را گاو یکتا آفریده و هر سال سیمرغ همهٔ آن تخمها را از آن درخت میریزد، در آن آب میآمیزد، هنگامی که تیشتر آب دریای فراخکرت را برمیگیرد تخمهای گیاهان را با خود به آسمان میبرد و سپس بر روی همهٔ زمین میباراند.
۴- درخت گز

در داستان رستم و اسفندیار، رستم برای پیروزی بر او، به سفارش سیمرغ ، از درخت گز تیری انتخاب می کند. درخت گز ، در جهان باستان، درختی آیینی و سپند شمرده می شده است. مصریان کهن آن را درخت اوزیریس می پنداشته اند که بغ باروری و بختیاری بوده است.
فردوسی نیز، در خلال داستان، به آیینی اشاره می کند که درخت گز در آن پرستش می شد .بنابراین، این درخت یکی از سرفرازترین درختانی است که از سوی مینوی بودن در شاهنامه برخوردار است.
خاصیت مرموزی که در چوب این درخت نهفته است، مربوط به اعتقادی می شود که روحِ محض را قابل جای گرفتن در قالب دیگری چون حیوان یا گیاه می دانستند. بر پایه همین اعتقاد است که روز تولد فرزند، طفل درختی میکشانند و آن را همزاد او میدانستند و میپنداشتند که زندگی این دو بهم پیوسته است.
ایرانیان قدیم به خصوص سیستانیان برای درخت گز بسیار احترام قائل بودهاند، چنانکه فردوسی میگوید:
ابر چشم او راست کن هر دو دست
چنانچون بود مردم گزپرست!
۵- گاوکرن

درخت گاوکرن درخت مهم اساطیری دیگری است که اکسیر جاودانگی را در هنگام بازسازی جهان به مردمان میبخشد و بر اثر آن، همه مردم جاودانه بیمرگ میشوند. بنابر متن پهلوی بندهشن، این درخت برای بازداشتن پیری است. اهریمن برای از بین بردن این درخت وزغی را در دریای فراخکرد به وجود میآورد اما در مقابل، اورمزد دو ماهی مینوی به نام «کر» میآفریند که مأمور نگاهبانی از این درخت میشوند و همواره یکی از این ماهیها وزغ را زیر نظر دارد.
لغت نامه دهخدا در معنای کلمه «گوکرن» آورده: «درخت زندگی در افسانههای ایران باستان که شفابخش هر مرض به شمار میرود.»
آروا میر
اساطیر ایران باستان درخت
لینک کپی شد